شیطنت های هستی مامان
سلام عزیز دردونه ی مامان
امروز با عمو حمید و خاله فرزانه رفتیم باغ شازده ماهان
نفس مامان چون خیلی از گرما بدت میاد و صورت و بدنت توی گرما میرزه بیرون ، رفتی وسط جویی که اونجا بود نشستی و ادا در میاوردی خاله فرزانه و عمو حمید که دوربین همراهشون بود تند و تند و با ژستای جورواجور از عسلی مامان عکس می گرفتن
آب توی کتری میریختی و دوباره آبا رو میریختی توی جوی آب
تا چیزی بهت می گفتیم دستای عزیزت رو میزدی توی آبا و بازی میکردی
خلاصه که امروز خیلی خوش گذشت
فرشته کوچولو به اندازه ی تمام دنیا دوست داریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی