سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 2 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

دختر بابا...

1392/4/3 17:08
نویسنده : مامان ساینا
617 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دردونه ی مامان

 امروز 3 تیر، نیمه شعبان

دخملی امروز داشت با اسباب بازی هاش بازی می کرد که بابایی شروع به سربه سر گذاشتن دخملی کرد و چند دقیقه ای یه دفعه می گفت بیاااااااااااااااابیااااااااااااااااااا... وقتی دخملی بازی رو کنار میگذاشت و میرسید به بابایی ، بابایی بغلش نمی کرد  و اون دست از پا درازتر برمی گشت تا به بازیش ادامه بده

خلاصه چندین دفعه بابایی این کار رو کرد و من ناراحت شدم و گفتم مگه کرم داری دخملی رو اذیت نکن نفس مامان که به حرفای مامانی گوش می داد چند لحظه بعد به بابایی گفت کرم و رفت ادامه بازیش رو کنه این کار دخملی اینقده جالب بود که من و بابایی ساعت ها به این ماجرا میخندیدیم و بعداز ظهر هم به ماماجونینا زنگ زدم و ماجرا رو براشون تعریف کردم راستی خاله جون هم خونه مامان جونینا بود

دخمل نازم من و بابایی خیلی دوست داریم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)